آبی خاکی شرح دقایق خاکیانی که واصل آبی آسمانند
| ||
|
با هم زمانی آغاز امامت حضرت ولی عصر و کریسمس ؛ جشن مسیح ؛
دلم می خواد حرف بزنم نمی دونم از کجا صحبتمو شروع کنم ؛ موندم
چی بگم. تو دلم غوغائیه . مسیح یه مرد بزرگ خداست و امام عصر قلب
عالم امکانه ؛ اینا باهم دیگه در ارتباطن ؛اولیا و اوصیا و پیمبرانی که از اول
خلقت اومدن همشون برای اثبات حقانیت این آخری اومدن و درست مثل
یه معادله ریاضی هموشون برا اثبات جواب اومدن .
مثل یه بچه که می خواد به مهمونی بره ذوق برم داشته ؛ در آئینه دلم
به خودم نگا می کنم ؛ چی دارم ؟ می تونم مهمونی برم یا نه ؟درس که
نگا می کنم چیزی ندارم ؛ نه لباس خوبی نه آمادگی خوبی ؛ شرمم
میشه در خونشونو بزنم .چکا کنم؟ موندم . زانوی غم بغل گرفته نشسته
تو فکر چاره کارم ؛ یهو یه فکری اومد سراغم؛ اینی که الان من تو فکر
آقام یه سعادته ؛مگه نه؟ دلم جرات و جسارتی پیدا می کنه ؛ الان دیگه
می خوام از امام بگم . میتونم؟ دیروز پریروزا اونچنون که او می خواس
بودم راست جسینیش نه ؛نبودم ؛ الان چی دارم بگم ؟ آیا لطف خدا شامل
من می شه به اون ؛از حودم بگم ؟ آقا من می دونم اونی که شما
می خواین من نبودم ولی خوب می دونم شما بهتر از اونی هستین که
من می دونم.
آقا اینی که من از شما میگم یه سعادته . از تون می خوام این سعادت یار
همیشگی من باشه ؛ اینی که شما نظرتون با ما باشه و سایه عزت شما
بالای سرمون برا ما کافیه . آقا دستمون بگیر کوچه علی چپ نریم.
نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: دل گفته، ، برچسبها: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |